تجلی عاشورا از واقعه تا اسطوره
«عاشورا» از پدیدههای شگفتانگیز تاریخ بشری است که هر قومی به میزان آشنایی و تمسک بدان توانسته است برای خودش هویتی عدالتطلبانه و خداجویانه در آیینه آن بسازد و به پاسداشت آرمانهای متعالی خود دست یابد.
چکیده:
«عاشورا» از پدیدههای شگفتانگیز تاریخ بشری است که هر قومی به میزان آشنایی و تمسک بدان توانسته است برای خودش هویتی عدالتطلبانه و خداجویانه در آیینه آن بسازد و به پاسداشت آرمانهای متعالی خود دست یابد. چنان که در میان مسلمانان، پیروان مکتب تشیع بیشترین بهره را از این پدیده برده و موجبات برانگیختن رشک دیگر اقوام و مکاتب را فراهم آورده است، ابراز شگفتی جرج جرداق، ادوارد براون، گاندی و… از آثار و برکات عاشورا این رشک را به خوبی آشکار میسازد.اما این پدیده شگفت و واقعه عظیم مانند همه آموزههای الاهی در معرض آسیب دشمنان اسلام است و قرائتهای تاریخی و تفسیرهای مبتنی بر واقعیتهای آن، گرفتار «پندارسازیها» و «اسطورهپردازیها» شده است. بدیهی است که برکات این واقعه برای تداوم «هویتسازی» «هنجارآفرینی» و ایجاد «حرکتهای اجتماعی سازنده» نیازمند آن است که گوهر و اصالت آن حفظ شود. این مهم نیازمند جهدی چند جانبه است تا در موضعی سلبی و ایجابی، نخست به مبارزه با «پندارسازیهای غیرعقلایی» در این مهم بینجامد، دیگر آن که همزمان با ارائه روایتهای تاریخی و عقلایی از این واقعه، توجه همگانی را به ذات، اهداف و آثار آن جلب کند و در مرحله دیگر، موجبات تداوم هنجارآفرینی و هویت سازی زیر پرچم عاشورا را برای امت شیعه و جامعه بشری فراهم آورد.
واژگان کلیدی: فلسفه عاشورا، واقعه، اسطوره، پندار، هنجارآفرینی، هویتسازی، حقیقتجویی
مقدمه:
یکی از اساسیترین نیازهای بشری، تمسک جستن به سراج منیر و مصباح هدایتی است تا او را از ظلمات وگمراهی برهاند و در میانه دوراهیها، راه درست ومبتنی بر آزادی و آزادگی را بر وی نمایان سازد. همین نیاز موجب شدهاست درطول تاریخ در جست و جوی پدیدهای باشد که شوری الاهی گذر از موانع را تا پای جان پیگیری کند. باز تولید این نیاز، یافتن واقعیتهای تاریخی یا مبتنی بر پندار و اسطوره است که در میان اقوام بشر مشاهده میشود. متعالیترین، شفافترین، تاریخیترین و شکوهمندترین نوع از این پدیدهها، عاشورای سال ۶۱ه.ق است؛ البته بشریت پیش از این واقعه شگرف، با پدیدههای مشابه دیگری نیز مواجه بوده و از آن الهام پذیرفته است.
کمدقتی در پاسداشت و تکریم عاشورای بزرگ امام حسین(ع) ممکن است این گوهر راهنما را در دیده و دل جامعه اسلامی کدر و واقعیتهای آن را وهمآلود، اساطیری و حتی غیر عقلایی سازد.
از سوی دیگر پاره شدن شیرازه عاشورا در اثر ادعای تلاش برای خرافهزدایی از آن نیز محتمل است. آنچه در این بحث بدان میپردازیم بیان ماهیت و فلسفه عزاداری، عاشورا و ضرورت پاسداشت آن در برابر تحریفات و خرافه پردازیها است. پدیدههای عاشورایی میتواند امری «واقع»، «مفروض و مجعول» یا «اساطیری و مبتنی بر پندارهای وهمآلود و رازواره» باشد. از اینرو وقایعی چون قتل حضرت یحیی (ع) یا شهادت حضرت صدیقه کبرا(س) را یک پدیده واقعی از سنخ عاشورا مینامیم؛ همچنین واقعه مصلوب شدن حضرت عیسی (ع) را یک پدیده عاشورایی مفروض و مجعول و واقعه قتل سیاوش را یک پدیده اساطیری از همین سنخ میدانیم.
واقعه شهادت امام حسین(ع) در سال ۶۱ه.ق بزرگترین واقعه از سنخ اینگونه پدیدهها است؛ چنانکه مصیبت هیچیک از انبیای بزرگوار و ائمه هدا(ع) به عظمت و بزرگی این مصیبت نبود و آثار و برکات این واقعه نیز شورانگیزتر و ژرفتر از پدیدهای مشابه پیشین است؛ از اینرو این پدیده را عاشورای کبیر مینامیم. عاشورای امام حسین(ع) نه تنها همه عناصر پدیدههای مشابه پیشین را در خود جای داده است . بلکه از نظر حجم و عمق واقعه نیز بر وقایعی چون شهادت یحیی(ع) برتری دارد. نیز آثار و برکات فروزان آن برای بشریت بیش از پدیدههای مشابه است. این امتیاز از نخستین روزهایی که واقعه عاشورا را تبیین و ارزیابی میشد، مشخص میگردد.
گفت و گویهای مسیحیان و یهودیان مقیم شامات درباره این واقعه و هولناکی آن، از نخستین ارزیابیهایی است که این امتیاز را مشخص میسازد.
اسطوره، خرافه و تحریف
اسطوره نماد زندگی دوران پیش از دانش و صفت و نشان مشخص روزگاران باستان است. این واژه که جمع شکسته عربی آن به گونه اساطیر به کار میرود؛ از واژههایی است که در بیشتر زبانهای هند و اروپایی مشتقاتی دارد. در سنسکریت، Sutraبه معنای داستان است که در بیشتر زبانهای بودایی کاربرد دارد. در یونانی، Historiaبه معنای جست و جو و تلاش برای کسب آگاهی است و در زبان فرانسه به معنای حکایت، داستان و قصه تاریخی است و Historyبه معنای تاریخ، گزارش و روایت به کار میرود.(۱)
حضور نخستین بار واژه اسطوره در زبان فارسی را در اشعار خاقانی شروانی میبینیم. قبل از این، اثری از این واژه در زبان فارسی مشاهده نشدهاست.
اسطورهپژوهان هیچگاه برای اسطوره تعریف جامع و مورد اتفاقی نیافتهاند؛ بلکه هر یک به میل و اشتیاق و بر اساس وابستگیهای اجتماعی خویش آن را تعریف کردهاند. گاه تعاریفی از آن ارائه میشود که اسطوره به حوزه زیست انسانی بدوی مربوط دانسته میشود و گاه از آن معنایی متعالی بیان میشود. با این وصف ارائه تعریفی جامع و مانع و در عین حال مورد اتفاق از اسطوره دشوارتر است؛ اما میتوان مقولات اساطیری آن را به گونهای توصیف کرد که مورد پذیرش همگان باشد.
شخصیتهای اسطوره، موجوداتی فراطبیعی و رازآلودی هستند که به دلیل کارهای خارقالعادهای که در سراسر زندگی اقوام انجام دادهاند، شهرت دارند. گرچه قهرمانان اساطیری دوست داشتنی و محترمند، از آنجا که توانمندیهای فرابشری دارند، الهامپذیری و الگویابی از ایشان ناممکن جلوه میکند، بر این اساس اسطوره، حکایتی خاص است که پدید آمدن واقعیتهای پیرامونی را با امور فراطبیعی و فراتر از توان آدمیان گره میزند. اقوام با توجه به اساطیرشان تنها جهت زیست خود را مبتنی بر قهرمانان آن میکنند. بنابراین قهرمانان اساطیری کانون توجه آنان قرار میگیرد. البته از آنجا که رفتار این قهرمانان فراتر از توان آدمیان است، الهامپذیری از این قهرمانان و همسان پنداری با ایشان ناممکن جلوه میکند.(۲)
بدیهی است که اگر از مقولاتی چون عاشورا و شهادت امام حسین(ع) سیمایی افسانهای و اسطورهای ارائه شود، آسیب بزرگی پدید خواهدآمد؛ زیرا الهامپذیری و الگویابی از یک واقعه عقلانی و دست یازیدن به آن فراتر از توان آدمیان جلوه میکند. سیمای عاشورا اگر گرفتار این آسیب باشد، دیگر نمیتواند امتیازهای هویتسازی و هنجارآفرینی را برای بشریت داشته باشد. آن ابوالفضلی که در منابر با هیبتی غیر متعارف توصیف میشود، نمیتواند الگویی برای ایثار و ولایتمداری باشد.
در داستانهای که در کتب تحریف شده ادیان دیگر در باب انبیای الاهی میبینیم، بر ساختن این صورت افسانهای و مبتنی بر پندارهای وهمآلود و رازآمیز موجب شدهاست. آموزههای ایشان غیر قابل دسترس باشد. درباره تلاش جهودان برای تحریف آموزههای انبیای الاهی، در مجال دیگری میتوان سخن گفت.
خرافه نام مردی اعرابی از قبیله عذره بوده که مدعی ارتباط با اجنه و پریان بوده و از زبان ایشان مطالبی نقل میکرد و دیگران را به کارهایی مبنای همین مطالب فرا میخواند؛ اما خرافه را در اصطلاح رایج به معنای سخنان بیهوده و پریشان که خوشایند باشد، گرفتهاند. خرافات، باورها و عاداتی است که بر مبنای عقل و منطق و موازین شریعت نیست. کسانی که بر مبنای پندارهای دور از عقل عمل میکنند، یا تقلید از گذشتگان را بدون توجیه منطقی پیشه میکنند خرافی هستند. بر این اساس هر عمل، روش و عقیدهای که بر خلاف علم، عقل و اسلام باشد خرافه است.(۳)
کسانی که خرافات را با دین مرتبط میدانند، یا دین را درست نشناختهاند و یا مفهوم خرافات را نمیدانند؛ زیرا دین به ویژه اسلام بر ضد خرافات جنگیده است؛ چنان که قران کریم می فرماید:
«و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم»(4)
« اصر » هر گونه فشار را گویند. دین اسلام، غل و زنجیرهای خرافات و موهومات را از دست و پا و اندیشه و عقل مردم برداشت؛ چنانچه قبل از اسلام بت پرستی یک نوع خرافه بود. به عنوان نمونهای از مبارزه پیامبر اعظم(ص) با خرافهها میتوان به یک داستان مشهور اشاره کرد. به هنگام مرگ فرزند پیامبر(ص) به نام ابراهیم، ماه گرفت؛ مردم گفتند: ماه گرفتگی به خاطر مرگ فرزند پیامبر(ص) است، حضرت دستور داد مردم در مسجد اجتماع کنند. بعد فرمود: گرفتن ماه ارتباطی با مرگ پسرم ندارد ؟ ماه از آیات خدا است و طبق نظام الاهی گاه میگیرد و زمان معین غروب میکند؛ پس این سخنان را بر زبان جاری نکنید و به جای آن، نماز آیات بخوانید.
همچنین حضرت علی(ع) چنان که در نهجالبلاغه آمده است، در مورد فال بدزدن میفرمود:
«الطیره لیست بحق»
در همین خصوص خداوند متعالی در قرآن میفرماید:
«قالو طائرکم معکم ائن ذکرتم» (5)
مقولاتی مانند شومی و نحوست عدد ۱۳ و آواز مرغ و خواندن جغد خرافه است؛ همچنین ضرورت صبر بعد از عطسه مبنای عقلانی ندارد.
اما تحریف از ماده حرف است و به معنای منحرف کردن و کج کردن یک چیز از مسیر و مجرای اصلی آن است . تحریف واقعه عاشورا به واقع ارائه هر سیمایی از عاشورا است که با حقیقت و ماهیت آن ناسازگار و در تضاد باشد. استاد شهید مطهری دوگونه تحریف را در باب عاشورا گوشزد میکند: نخست، «تحریف لفظی و قالبی و پیکری» و دیگری تحریف «معنوی و روحی» . وی در این خصوص میگوید:
« تحریف مانند صنعت مغالطه بر دوقسم است: لفظی و معنوی»
و بعد یادآوری میکند که تحریف و مغالطه سابقه تاریخی دارد و قرآن کریم نیز از تحریف کتب آسمانی گذشته سخن میگوید.(۶)
آن چیزی که درباره آسیبشناسی عاشورا میتوان گفت این است که تحریفات و پندارهای غلط در خصوص آن، هم به کم و زیاد کردن رخدادهای این واقعه انجامیده و هم روح، ماهیت و معنای آن را دستخوش آسیب کردهاست. در آثاری چون «حماسه حسینی» فهرستی از برخی تحریفات لفظی و معنوی آمده است.
مراتب جنگها و مرگها
واقعه عاشورا و شهادت جمعی از خاندان پیامبر به طرزی شگفت، حادثهای مصیبتبار و مهم است. این پدیده نه تنها از دیگر مصایبی که برای بشریت پیش آمده بلکه از تمامی پدیدههای مشابه پیشین نیز شگرفتر و عظیمتر است. اما این اهمیت از چهرو است؟ چرا عاشورا مهم است و چرا جامعه شیعی به عنوان هسته جوامعی که این حادثه کانون توجه او است، بدان تا این حد اهمیت میدهد؟
صفحات غبار گرفته تاریخ بشریت، از جنگهای خونبار و دهشتناکی حکایت میکند؛ جنگهایی که انسانهای بیگناه بسیاری را با شداید بسیار به کام مرگ فرستاد. البته جنگها و مرگها نیز مراتبی دارند. برخی جنگها در خاطرهها ماندنیتر و برخی مرگها «زیباتر» و «مقدستر» اند. بشر، همواره مرگی را عزتمندانه و در راه آرمانهای متعالی خویش باشد میستاید.(۷)
«توکودی دس» مولف معاصر سقراط، هنگامی که «تاریخ پلوپنزی» را مینگاشت، با احترام زایدالوصفی از کشتگان این نبرد یاد میکند. واژهای که او برای توصیف کشتگان جنگی به کار میبرد، معادل «گواه» و شاهد است؛ زیرا آنان گواهان تلاش دولت شهر آتن برای پاسداری از شهر خویش در برابر کنفدراسیون اسپارتیان بودند. مرگ سربازان آتنی چون برای آرمان آزادی و استقلالخواهی بود، برای آتنیان زیبا و گرامی بود. به همین منظور مرحوم محمد حسین لطفی در ترجمه این کتاب با کمی اغماض، این کشتهها را «شهید» توصیف میکند.(۸)
«اراسموس» نیز در کتاب «در ستایش دیوانگی» از حادثهای حکایت میکند که شهر رم را برای اهالیاش آسیب پذیر کرده بود. گودالی عظیم و مهیب در این شهر پدید آمده بود که زندگی در شهر را رعبانگیز میکرد. گودال با تلاش تمامی اهالی شهر پر نمیشد، گفتند باید کسی جانفشانی کند و شهر را نجات دهد. قهرمانی با اسب درون آن جهید؛ بعد اهالی شهر بر همت او آفرین گفتند. بر فراز گودال برای او شاخههای گل ریختند و گودال پر شد و شهر نجات یافت! او برای همیشه به عنوان ناجی رم و اهالی آن مقدس ماند تا سالهای سال اهالی رم برای او مراسم تجلیل بر پا میکردند.(۹)
همانگونه که مرگها نیز از نگاه بشر مراتبی دارد، جنگها نیز مراتبی دارند. ممکن است جنگهای بسیار خونباری رخ داده باشد؛ اما هر نبردی مقدس نیست. نبردی که در راه متعالیترین آرمانهای بشری باشد و مرگی که برای عالیترین تمنیات روحانی باشد؛ برای بشر بیشتر قابل احترام است.
پیشتاز قیامها و نهضتهای مقدس، انبیا و ائمه هدا(ع) بودند؛ چرا که آنان حامل متعالیترین آرمانها و اهداف بشریت بودند. قرآن درباره فلسفه قیام مصلحان الاهی میفرماید:
«فلولا کان من القرون من قبلکم اولوا بقیه ینهون عن الفساد فی الارض الا قلیلا ممن انجینا منهم و اتبع الذین ظلموا ما اترفوا فیه و کانوا مجرمین . وما کان ربک لیهلک القری بظلم واهلها مصلحون»(10)
برای آشنایی با عالیترین مراتب جنگها و نهضتهای مقدس، بهترین مرجع قرآن کریم است. با مراجعه به سوره مبارکه «شعراء» و گذری اجمالی به داستان موسی، ابراهیم، نوح، هود، لوط، صالح، شعیب و خاتمالانبیاء با تلاش ایشان برای مبارزه با «بتپرستی»، «بیدادگری»، «نادانی»، «تعصب»، «فساد در ارض»، «تبارسالاری»، و… آشنا میشویم.(۱۱)
اهمیت عاشورا در برابر حوادث بزرگ
بنابر آموزههای اسلامی، جهاد و نهضتی را کمی توان مقدس توصیف کرد که ضمن مبارزه برای آزادی بشر از این قیوط، آدمیان را به ساختن جهانی مملو از «یکتاپرستی»، «عدالت»، «آبادی زمین»، «شایسته سالاری» و … هدایت کند. جالب اینجا است که در زمان امام حسین(ع) همه این قیوط بر پای جامعهاسلامی بسته شده بود و قیام آن حضرت، انهدام تمام این قیوط را هدف گرفته بود. در این حادثه مصیبتبار البته امام حسین(ع) و خاندان مطهرش(ع) به فجیعترین وجه ممکن، به قتل و اسارت گرفتار شدند؛ اما نتیجه عاشورا نه تنها موجب انهدام سلطنت امویه شد، بلکه برای همیشه تاریخ آزادی و آزادگی بشریت را ندید. درباره اهمیت عاشورا دلایل بسیاری هم میتوان شمرد: میدانیم که غیر از امام حسین(ع) ائمه معصوم دیگری نیز به شهادت رسیدند؛ همچنین خردسالان دیگری نیز از فرزندان اهل بیت(ع) گرفتار مصائب ناگواری شدهاند؛ اما چرا میگوییم در میان مسائل اهل بیت(ع) هیچ مصیبتی چون مصیبت عاشورا نیست؟! اهل بیت عصمت نیز اذعان میفرمودند که هیچ یومی چون «یوم عاشورا» بزرگ و عظیم و شگرف نیست. در حادثه عاشورا امام حسین(ع) مقام سیدالشهدایی و ثاراللهی یافت و بشریت برای همیشه تاریخ ایشان را به عنوان مصباح هدایت و کشتی نجات یافت. سیدالشهدا کشتی نجاتی برای بشریت طوفان زده همه اعصار و نیز فانوسی است که ساحل نجات را به طوفانزدگان و در راه ماندگان نمایان میسازد.(۱۲)
تمام اهل بیت(ع) البته سفینه نجات و مصباح هدایت هستند؛ امام نور حسین(ع) تجلی دیگری دارد. جنس کشته شدن امام حسین(ع) و مصیبت اهل بیت پس از این واقعه از جنس تمام وقایع خونبار تاریخ نابتر است.
واقعه عاشورا قابل مقایسه با هیچ یک از مصائب و وقایعی نیست که برای بشریت پیش آمده است. این ادعا را از جمله با تجلیلی که برجستهترین اندیشمندان جهان از قیام امام حسین(ع) دارند، به خوبی میتوان دریافت. در اینجا گذری بر برخی از این گزارهها خالی از لطف نیست.
مهاتما گاندی رهبر استقلال هند میگفت: «من زندگی امام حسین(ع)، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندهام و توجه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین(ع) پیروی کند».
محمدعلی جناح قاعد اعظم استقلال پاکستان تصریح میکند: «هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین(ع) از لحاظ فداکاری و تهّور نشان داد در عالم پیدا نمیشود. به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد پیروی نمایند».
ماربین خاورشناس آلمانی میگوید: «حسین(ع) با قربانی کردن عزیزترین افراد خود و با اثبات مظلومیت و حقانیُت خود، به دنیا درس فداکاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت. این سرباز رشید عالم اسلام به مردم دنیا نشان داد که ظلم و بیداد و ستمگری پایدار نیست و بنای ستم هر چه ظاهراً عظیم و استوار باشد، در برابر حق و حقیقت چون پر کاهی بر باد خواهد رفت».
چارلز دیکنز نویسنده معروف انگلیسی میگفت: «اگر منظور امام حسین(ع) جنگ در راه خواستههای دنیایی بود، من نمیفهمیدم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم مینماید که او فقط به خاطر اسلام، فداکاری خویش را انجام داد».
واشنگتن ایروینگ مورخ مشهور آمریکایی میگوید: «برای امام حسین(ع) ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن اراده یزد نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمیداد که او یزد را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنیامیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و ریگهای تفیده (عربستان)، روح حسین(ع) فناناپذیر است. ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین(ع) ».
جرج جرداق دانشمند و ادیب مسیحی اظهار میدارد: «وقتی یزید مردم را تشویق به قتل حسین(ع) و مأمور به خونریزی میکرد، آنها میگفتند:«چه مبلغی میدهی؟» اما انصار حسین(ع) به او میگفتند: «ما با تو هستیم، اگر هفتاد بار کشته شویم، باز میخواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم»(13)
در حاثه اندلس که از سر غفلت و گرفتاری مسلمانان در لذتهای آنی و دنیایی و نیز بیتدبیری حاکمان گرفتار در منجلاب پیش آمد، تنها در یک روز مسیحیان جنوب فرانسه با تهاجم مسلمانان ۹۴۰ هزار تن را به کام مرگ فرستادند؛ اما این واقع غمبار آنقدر برای مسلمانان به یاد ماندنی نیست که واقعه عاشورا .
در حوادثی چون هجوم مغول به سرزمینهای اسلامی و کشتار مسلمانان در اندلس، کودکان بیگناه بسیاری از دم تیغ گذشتند. در این رخدادها ممکن است مردان و زنان بسیاری هم خطاکار بوده باشند، اما کودکان خردسال ایشان بیگناه بودن و در انحطاط سیاسی ـ اجتماعی حاکم نقشی نداشتند. نمیخواهم بگویم که این کودکان نیز شأنی هم ردیف کودکان اهل بیت داشتهاند؟ نه؛ اما اهمیت حادثه عاشورا تنها به کشته شدن و به اسارت در آمدن افراد و اطفال بیگناه و مظلوم نیست. با وجود این مظلومیت و مصیبت خاندان عصمت برجستگی بسیار بیشتری نزد جامعه بشری به ویژه جامعه اسلامی و شیعی دارد . چرا چنین است؟!
حادثه عاشورا ناشی از عمق هوشیاری و هوشمندی، مسئولیتشناسی و آیندهنگری برای همه اعصار حیات بشر بود. عاشوراییان آگاهانه تن به شهادت دادند تا تمام بشر را برای تمام تاریخ، هوشیار و مسئولیتشناس کنند. در این حادثه تمام اسلام راستین و ناب محمدی(ص) در برابر تمام اسلام دورغین و معاویهای ایستاد و سیلی محکمی بر گوش بتهای جاهلی نواخت که بعد از نیم قرن در پوشش اسلامی، پوستین اسلام را وارونه کرده بود. در این حادثه امام(ع) نه تنها خود بلکه تمام عوامل ممکن و در اختیارش را به کار بست تا اسلام راستین را برای فریب خوردگان تبیین کند. «کربلا نمایشگاه معنا و روحانیت نه نمایشگاه جنایت بشر در زمان ما معمول است. منظور از این نمایشگاهها نشان دادن محصولات فکری و عملی بشر است. در آنجا انسان عظمت فکر و فعالیت و مقدار هنر نمایی بشر را میفهمد. در این نمایشگاه انسان میتواند به عظمت قدرت اخلاقی و روحی و معنوی بشر پی برد و بفهمد تا چه اندازه بشر با گذشت و فداکار، آزادمرد و خداپرست، حقخواه و حقپرست میشود، معانی صبر و رضا، تصمیم و شجاعت، مروت و کرم و بزرگواری تا چه اندازه قدرت ظهور و بروز دارد. چنین شرایط شگرفی برای هیچ یک از ائمه دیگر فراهم نشد تا با شهادت خود و فرزندانشان و کودکان خردسالشان و اسارت خواهران و دخترانشان به پاسداشت اسلام قیام کنند». (14)
درباره اهمیت عاشورا باز هم دلایل دیگری میتوان شمرد؛ اما ما از انبوه دلایلی که «عاشورا پژوهان» ذکر کردهاند ذکر همین موارد را برای این بحث کافی میدانیم.
نهضت امام حسین و قیام عاشورا از جنس همان کوشش امیرالمومنان(ع) وامام حسن(ع) برای عدل الاهی و حکومت مبتنی بر اسلام بود . حضرت علی(ع) در نهج البلاغه برای اهداف اصلاحی خود میفرمود:
«اللهم انک تعلم اله لم یکن الذی کان منا منافسه فی سلطان ولا المظلومون التماس شیء من فضول الحطام ولکن لنرد المعالم من دینک و نظهرالاصلاح فی بلادک و فیامن من عبادک و تقام المعطلمه من حدودک»
همین تعابیر را امام حسین(ع) در بیان دلایل مخالفتش با حکومت امویان به کار میبرد. بر اساس این تعابیر میتوان ماهیت و فلسفه قیام عاشورا را تبیین کرد:
«نرد المعالم من دینک» : نشانههای محو شده راه خدا را ـ که جز همان اصول واقعی اسلام نیست ـ باز گردانیم؛ یعنی بازگشت به اسلام نخستین و اسلام راستین، بدعتها را از میان بردن و سنتهای اصیل را جایگزین کردن؛ یعنی اصلاحی در فکرها و اندیشهها و تحولی در روحها، ضمیرها و قضاوتها در زمینه خود اسلام.
«نظهر الاصلاح فی بلادک» : اصلاح اساسی و آشکار و چشمگیر که نظر هر بینده را جلب کند و علایم بهبودی و وضع زندگی مردم کاملا هویدا باشد، در شهرها و مجامع به عمل آوریم؛ یعنی تحولی بنیادین در اوضاع زندگی خلق خدا.
«یامن المظلومون من عبادک» : بندگان مظلوم خدا از شر ظالمان امان یابند و دست تطاول ستمکاران از سر ستمدیدگان کوتاه شود؛ یعنی اصلاحی در روابط اجتماعی انسان ها.
«تقام المعطله من حدودک» : مقررات تعطیل شده خدا و قانونهای نقص شده اسلام بار دیگر به پا داشته شود و حاکم بر زندگی اجتماعی مردم گردد.
استاد مطهری معتقد بود هر مصلحی که موفق شود این چهار اصل را عملی، افکار و اندیشهها را متوجه اسلام راستین کند، بدعتها و خرافهها را از مغزها بیرون کند به زندگی عمومی از نظر تغذیه، مسکن، بهداشت و آموزش و پرورش سامان بخشد. روابط انسانی انسانها را بر اساس برابری و برادری و احساس اخوت و همسانی برقرار سازد و ساخت جامعه را از نظر نظامات و مقررات حاکم طبق الگوی خدایی ـ اسلامی قرار دهد، به حد اکثر موفقیت نایل آمده و به یک انقلاب اسلامی دست زده است.(۱۵)
نیاز بشریت به عاشورا
بشریت برای تکامل حیات خویش نیازمند عاشورا است. عاشورا میتواند فطرت توحیدجو، خدا باور، عدالت طلب و مقاومت در برابر ستمگری را تقویت و جوامع بشری را تا پای جان برای حرکت بر این مدار تشویق کند. همین فایده عاشورا است که روزی گاندی را به الهامپذیری از امام حسین(ع ) فرا میخواند و قیام هندوان را علیه استعمار موجب میشود. بر الهامپذیری گاندی از آنرو تکیه میکنیم تا نهایت نیاز بشریت به عاشورا را بعد ۱۴ قرن گفته باشیم؛ چنانکه در تاریخ ملل مسلمان این الهامپذیری بارها نمایان شده و قیامهای متعددی را موجب شدهاست.
بر اساس همین نیازمندی بشر به پدیدههایی از جنس عاشورا است که حتی پیش از واقعه عاشورا نیز در مقیاسی کوچکتر عاشوراهای دیگری پدید آمده بود. در سرزمین پیامبران و همزمان با ظهور عیسی(ع)، واقعه شهادت یحیی(ع) رخ داد. او برای مبارزه با فسق و فجور حاکم رومی کنعان، اقامه امر به معروف و نهی از منکر کرد و مظلومانه به شهادت رسید؛ شهادتی که همواره نزد پیامبر اسلام(ص) و ائمه هدا به نیکی از آن یاد شده و حتی شهادت حضرت اباعبدالله الحسین به شهادت آن بزرگوار تشبیه شدهاست. سیر ماجرای شهادت آن بزرگوار نیز شباهتهای شگفتی با شهادت امام حسین(ع) دارد.
در عالم اسلام وقایعی از جنس عاشورا بسیار داریم. شهادت حضرت حمزه در احد و مثله شدن پیکر مبارک آن حضرت که موجب شد آن بزرگوار به سیدالشهدا ملقب شود، در بستر دنیا خواهی و غفلت برخی از سپاهیان اسلام پدید آمد که گردآوری غنایم را بر پاسداشت حریم اسلام ترجیح دادند. شهادت حمزه و شکست در احد برای مسلمانان سر مشقی بود تا راه را با غفلت گم نکنند. جنس مواجهه انبیای الاهی و اهل بیت(ع) با جهل، بیعدالتی و… تماما عاشورایی و همانند مواجهه امام حسین(ع) با این مظاهر است.(۱۶)
مرگ مظلومانه «سیاوش» قهرمان پاکدامن و اساطیری ایرانیان همواره نزد ایرانیان کهن گرامی داشته میشد. او مانند «یوسف صدیق» جوانی پاکدامن بود؛ اما گرفتار سودابه همسر بداندیش کیکاووس شد. سیاوش با گذر از آتش و اثبات بیگناهیش، ایران زمین را ترک گفت و به توران زمین رفت. اما با ماجراهای پی در پی، غریبانه به دست درباریان افراسیاب کشته شد. از آن پس ایرانیان به پاس مرگ عزتمندانه او، تعزیت خوانی «سیاوشون» را برگزار میکردند اکنون استعمارگران دو نقطه عطف در تاریخ تشییع را محرک شیعیان ارزیابی میکنند؛ واقعه عاشورا در پس زمینه تاریخ تشییع و انتظار مهدی موعود(عج)، بر همین اساس آنها در سالهای اخیر تلاش بسیاری کردند تا نمونهای افسانهای و مجعول از این دو نقطه عطف را برای جامعه آمریکایی بازسازی کنند. تقویت «موعود گرایی جنگ طلبانه» و انتظار برای جنگ آخر الزمانی به عنوان نقطه پایانی تاریخ، با آموزههای دینی یهودیان و مسیحیان سازگاری دارد. اما آنان نیازمند عاشورا نیز هستند و باید برای ایجاد شوری ثاراللهی در قلوب مردمان خویش یک «شبه عاشورا» جست و جو میکردند. بنابراین به جای آنکه در یافتن ثاراللهی مانند امام حسین(ع) به عاشورا توجه کنند یا به احیای یاد و خاطره یحیی(ع) رو کنند، ماجرای مرگ دروغین عیسی(ع) را بازآفرینی میکنند.
فیلم تعزیت مسیح از همین رویکرد حکایت دارد. مل گیبسون فیلم بسیار قوی و احساسات برانگیزی ساخته بود تلاش گیبسون و کمپانی هالیبود برای ساختن یک ثارالله دروغین از یکسو و حکایت تاریخ از آنانی که فی سبیلالله جان دادهاند، نشان میدهد بشر غربی هم نیازمند خون خدا است و تعزیت مسیح برای پاسخگویی کاذب به نیاز و انحراف نگاه آدمیان مغرب زمین است «مصابیح راستین هدایت» ساخته شدهاست. البته مسیحیت اگر میخواهد از مواجه با امام حسین(ع) پرهیز کند حداقل میتواند به جای توجه به یک ثارالله دروغین به خروش خون یحیی(ع) تمسک جوید.
انسان؛ نیازمند پرچمداری است که در ظلمات جهان، اهتزاز پرچم او و درخشش چراغ صراط مستقیم را از صراطهای شیطانی باز شناساند. اتفاقا عوامل شیطان همواره در تلاش بودهاند که سفینههای دیگری را به جای ثارالله در معرض تمنای انسان آرمانخواه قرار دهند. بر همین اساس سه گونه از پدیدههای عاشورایی در تاریخ بشری ساخته شدهاست .بعضی پدیدههای امری واقع، برخی مجعول و برخی دیگر اساطیری هستند.
شاید برخی پدیدههای اساطیری مانند قتل سیاوش هم مبنای واقعی داشته باشد؛ اما اغلب این پدیدهها تبدیل به افسانه شدهاند و حقایق آن در پردهای از رازها و رمزها پنهان شده و تمسک به آن به عنوان مقولاتی هنجار ساز و هویت بخش ناممکن شدهاست.
اوصافی هم که گاه از عاشورا ارائه میشود، این پدیده را به امری اساطیری و رازآلود که غیر قابل دسترس است تبدیل میکند؛ امری که دیگر خاصیت الهامبخشی و الگوسازی ندارد و نمیتواند هویت ساز و حرکت آفرین باشد.
ابعاد نیازمندی ما به عاشورا
عاشورا به کدام یک از نیازهای بشر پاسخ میدهد؟ امروز مد شدهاست تا آموزههای دینی بر اساس عقلانیت ابزاری و دریافتهای جزئینگر و دانشهای مبتنی بر اثباتگرای (پوزیتویسم)، مورد شناسایی قرارگیرد؛ حتی هنگامی هم که بحث از ستیزی در باب عاشورا پیش میآید، عدهای از همین زاویه به موضوع عاشورا مینگرد و هر آنچه را که عقلانیت مدرن نپذیرد، از پیکره عاشورا جدا کرده و به عنوان خرافه و اسطوره کنار میگذارد.
بر اساس همین نگرش گروهی میکوشند فواید عاشورا را قابل توجه قلمداد کنند و مثلا اقامه عزا برای مصیبت شهادت امام حسین(ع) موجب «آرامش روحی» بنامند؛ از جمله با اشاره به آثار و برکات گریه کردن، بهانه اشک ریختن برای اهل بیت(ع) و شهدای کربلا را فرصتی مناسب برای نفس آدمی و زدودن آلایشهای جان از عقدههای انباشته زندگی میدانند و مثلا برای بیمارشان تجویز میکنند که برای دستیابی به این فایده هفتهای سه مرتبه به مجلس عزای امام حسین(ع) بروند و اشک بریزند؟ البته اقامه عزا برای اهل بیت و اشک ریختن برای امام حسین(ع) واجد این فواید نیز هست؛ اما این بسنده کردن به فواید در برابر فواید اساسی دیگری که عاشورا برای بشریت دارد، به مثابه اکتفا کردن به عرض و رها کردن ذات آن است. به بیان دیگر، چون صد آید نود هم پیش ما است و عاشورا میتوان چنین برکاتی داشته باشد و قناعت کردن به ستوه نازل آن، همانند آن است که در جزیهای گرفتار باشیم و در حالی که کشتی خوبی هم برای گذر از این گرفتاری داریم، برای نجات از سرمای جزیره به تکه پاره کردن قطعات کشتی مبادرت کنیم و سوزاندن چوب و الوار آن بگوییم فایده یک کشتی آن است که ما را از سرما و برودت سیانت کند؟
یکی از دلایل بروز خرافه در اوصافی که ما از عاشورا داریم، از همینجا ناشی میشود. اگر هدف جامعه از اقامه عزا برای امام حسین(ع) تنها کاتارسیز یا تحریک احساسات برای خالی کردن عقدههای انباشته نفس باشد. بدیهی است که از توجه به ذات آن غافل ماندهایم و تنها برای بهرهمندی از برکات ظاهری آن و فربهسازی این ظواهر کوشیدهایم.
نتیجه تلاش برای فربهسازی ظواهر حادثه این است که در قبال آن غلو افسانهپردازی و اسطورهسازی شود. با بستن زیورآلات و زخارف ظاهر را زیبا و حتی مغایر با ذات عاشورا صورتی که از آن بر ساخته میشود آرام آرام به صورتی مغایر و حتی متباین و متضاد با سیرت و ذات آن میل میکند از اینجا است که ادعا میشود؛ «عاشورا ۷۲ ساعت بود… هر یک از صحابه امام هزاران تن از دشمنان را کشتند و دست اخر به شهادت رسیدند… امام حسین(ع) هر چه التماس کرد کسی به علی اصغرش آبی نداد؟ و… » و در یک کلام شور و شعار در وصف عاشورا جای شعور و عقلانیت را میگیرد و از این پدیده متعالی صورتی غیرعقلایی، ابهامآمیز و اسطورهای ساخته میشود.
امروز کسانی هستند که ظن خود میخواهند یار عاشوراییان شوند. بعضی از متخصصان روح و روان خاصیت روانی مجالس عزا را مورد توجه قرار میدهند و برخی از مجلس گردانان هم اقامه عزا برای امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) را شغل رسمی خود کردهاند و برای گرمی بازار خویش هر آلایشی را به آن میبندند؛ البته در این میان، بعضی هم حرفهشان خرافه ستیزی شدهاست؟ یعنی قبل از شغل خرافه ستیزی میخواهند به نام و نانی برسند و در فضای سیاسی کسی را بکوبند، یا محبوبیت و مسئولیتی را قبضه کنند؟
آنگونه که آدمی موجودی چند بعدی است و تنها در بعد روحانی خویش در جست و جوی آرمانهای بلندی چون عدالت، آزادمنشی، خداجویی، رهایی از پرستش نفس و نفوس خلایق و… است، عاشورا میتواند راهنمای بشریت باشد و البته در این سیر و سلوک روحانی خویش، از برکات جزئیتر عاشورا، مانند آرامش روان و فارغ شدن عقدهها، مصائب و گرفتاریهای ایام نیز بهرهمند میشود.
نتیجه عاشورا و تمسک بدان، ایجاد هویتی عاشورایی برای آدمیان است؛ هویتی که آدمی را جهدی مقدس و جهت رهگیری آرمانهای بلندش فرا میخواند. به همین دلیل عاشورا نه تنها برای متمسکین، «هویت عاشورایی» میسازد بلکه رفتارها، کنشها و هنجارهای نویی را پدید میآورد. در نتیجه این «هویت سازی» و «حنجارآفرینی» است که نهضتهای بزرگی برای مبارزه با جهل و نادانی پدید میآید حاصل این نهضتهای بیداری، حرکتهای سیاسی ـ اجتماعی عظیمی علیه استبداد، ستمگری، استعمار و همه قیوط آزادی و آزادگی آدمی است و برکات بلند این حرکتها، قیامها و انقلابها، تاسیس جوامعی نو بر مبنای یکتاپرستی و عدالتخواهی در این سیر و سلوک همگانی، که نمونههای آن بعد از عاشورا در تاریخ بشریت فراوان دیده میشود، هر جامعهای به میزان بهرهای که از سر چشمه فیضان عاشورا برده است، به منزلگاهی رسیده و ظلمتها به انواری دست یازیده است.
تنها در دوره معاصر، جامعه هند با بهره خویش از عاشورا تا نفی استعمار انگلیس جلو آمد و جامعه ایرانی تا تحقق مدینهای مبتنی بر ولایت و زمامداری اسلامشناسان پیش رفت. بدیهی است که احوال اقوام و ملل تحت ستم با الهامپذیری از عاشورا میتواند رو به بهبودی گذارد و در این گذر و گذار، جامعه بشری افق آتی خویش را تمنای جامعه موعود خواهد دید؛ جامعهای که در سایه زمامداری امام عصر(عج)، تمامی آرمانهای متعالیاش به منصه ظهور خواهدرسید.
از این رو بدیهی است که این «هویتسازی» و «هنجارآفرینی» و تاثیر شگرف پدیده عاشورا در ایجاد نهضتها و حرکتهای سیاسی ـ اجتماعی، برای فرعونیان و ستمگران همیشه تاریخ خطرآفرین بودهاست. باز هم واضح و مبرهن است که آنان از خرافات و پندارهای نادرستی که حقیقت عاشورا را پنهان کند استقبال خواهند کرد و نیز از مثله کردن این پدیده به بهانه خرافه ستیزی خشنود خواهند شد.
حاصل ما از عاشورا
گفتیم که عاشورا پدیده بزرگی است که بشریت میتواند در سپهر آن با گذر از ظلمتها و مصائب به حقیقت و سعادت دست یابد. نه تنها این پدیده برای بشریت مفید است بلکه بشریت برای آزادی و آزادگی خویش از قید فرعونیان و طاغوتیان بدان نیازمند است اما این پدیده عظیم با غفلت ما و یا کینه جویی دشمنان اسلام گرفتار داستان پردازیها و اسطورسازیهایی شده است که حقیقت آن را برای بشر دور از دسترس مینمایاند.
تا جایی که اکنون می بینیم باز هم عاشورا به مسلخ سپرده شده و مثله میشود. به تعبیر شهید مرتضی مطهری باز هم امام حسین(ع) به شهادت میرسد:
«امام حسین(ع) سه مرحله شهادت دارد: شهادت تن به دست یزیدیان، شهادت شهرت و نام نیک به دست بعدیها و بالاخص متوکل عباسی، شهادت هدف به دست اهل منبر».(17)
شهید مطهری یادآوری میکرد که شهادت سوم، بزرگترین مرحله شهادت امام حسین(ع) است. از عصر روز عاشورا بازماندگان این واقعه بویژه حضرت زینب(س) و امام زینالعابدین(ع) و بعد هم ائمه هدا(ع) و اولیای الاهی کوشیدند این گوهر تابناک را برای بشریت زنده نگه دارد. غفلت ما از پاسداشت حقیقت عاشورا گناهی نابخشودنی است و از کار کوفیان که یا در ایجاد این مصیبت بزرگ کوشیدند و یا به نظارهگری فرزند رسول خدا(ص) ایستادند، هولناکتر است. پاسداشت عاشورا نیازمند شناخت ماهیت و حقیقت آن است تا مبادا توجیه مبارزه با خرافه و پندارسازی در خصوص عاشورا، به مثله شدن بینجآمد.
شئون فرهنگی عاشورا
فرهنگ عاشورا به مجموعهی اعتقادات و باورها و آداب و رسومی که به حوزهی عاشورا و کربلا اختصاص دارد اشاره مینماید.
عاشورا، قبل از قیام مقدس حسینى(ع)، نام یک روز بود; اما امروز دیگر عاشورا نام یک مقطع زمانى نیست، نام یک فرهنگ است. عاشورا امروز دیگر یک حادثه نیست، بلکه یک مکتب فکرى و یک نظام سیاسى و یک مجموعه فکرى، فرهنگى، اخلاقى، سیاسى و جهادى است. برگزارى مراسم عاشورا، در میان اندیشمندان، هرگز یک عادت نبوده و نیست. احیاى عاشورا در فرهنگ تشیع یک عبادت بزرگ اجتماعى، یک مانور عظیم الهى، سیاسى و حرکتى حساب شده در جهت نمایش ولایت و برائت امت اسلامى است. عاشوراى حسینى «سیستم دفاعى اسلام ناب محمدى(ص)» در طول قرون و اعصار و درخشانترین نمونه معروفگرایى و منکرستیزى در پهنه زمان و زمین است. عاشوراى حسینى بلندترین فریاد بشریت مظلوم در برابر سپاه ابلیس و استکبار جهانى و قله عشق و عرفان انسان نسبت به مقام اقدس ربوبى است
آسیب شناسی مکتب عاشورا :
با گذشت قرون و اعصار، از پیدایش هر یک از مکاتب اصیل اسلامی، بدعتهایی چه بصورت آگاهانه و یا احیاناً ناآگاهانه وارد این حوزه شده است. متأسفانه دهه محرم و خاصه روز عاشورا از این گزند مصون نمانده است که به فراخور به تعدادی از آن اشاره میگردد .
تمثال حضرت(ع) :
معالاسف احیاناً مشاهده میشود که در بعضی از مساجد و هیات مذهبی، از معصومین(ع) نصب میگردد و نیز در دستجات عزاداری ایام محرم، تمثالهایی از آن بزرگواران حمل میشود که با توجه به مستند نبودن انتصاب این تمثالها به معصومین(ع) استفادهی از آنان در زمرهی بدعت در احیای این شعار دینی محسوب میشود و از قداست و ارزش آن میکاهد.
موسیقی :
از جمله آسیبهای موجود در عزاداری دههی محرم، بکار بردن آلات و ادوات موسیقی، چون نی، ارگ و سنتور و… است . با توجه به نگرش اسلام به احتیاط در استفاده نمودن از این ابزار و آلات و بودن حد و مرز خاص در بهرهگیری از آن و همچنین با در نظر گرفتن این ادوات بعنوان ابزار لهو و لعب، بنظر میرسد بکار بردن آن در مراسم عزاداری بزرگ مردی که با شهادت خود، خواست زنگار بدعت و خرافه را از چهرهی اسلام بزداید، خالی از اشکال نباشد.
به همراه داشتن ادواتی چون گهواره و حیوانات :
هدف از برگزاری عزاداری عاشورا، زنده نگه داشتن نهضت امام حسین(ع) و پویایی این فرهنگ است. لذا پرداختن به حواشی در اقامهی عزاداریها، چون حمل گهواره تا یادآور کودک خردسال کربلاء باشد و یا اسب تزئین شده که به ذهن بینندگان، ذوالجناح را متبادر سازد از
حمل عَلَم :
علم به پرچمی گفته میشود که نماد هر قوم یا ملیت و یا کشور است و غالباً در جنگها، دو گروه مبارز، نیروهایش را زیر آن گرد هم میآوردند و سقوط هر پرچم، نشانهی سقوط آن لشکر است. ولی امروزه، علم معنای واقعی خود را در هیات عزاداری از دست داده و به یک جسم طویل و عریضی با شکلهای مختلف و وزنهای گوناگون تبدیل شدهاست که نه تنها بار معنوی خاصی نداشته، بلکه مبالغ هنگفتی از سرمایه و دارایی مساجد و هیات، صرف تهیهی آن میشود که میتوانست آن مبالغ در مصارف بهتری چون برگزاری کلاسهای آموزشی و … هزینه گردد. و از طرف دیگر، این سؤال به ذهن میآید که حمل علم، کدام جنبه از جنبههای نهضت عاشورا را زنده نگه میدارد و شجاعت کدام مرد شجاع را به ذهن متبادر میسازد.
استفاده از مقاتل غیر موثق :
از مهمترین آسیبهای حوزهی عاشورا، و دههی محرم، بهره گرفتن از مقاتل غیرموثق و غیرمستند است که احیاناً توسط مداحان اهل البیت و واعظین مورد استفاده قرار میگیرد. لذا با توجه به نقش مهم این قشر در ترویج و توسعهی معارف ناب اسلامی و رویارویی با مردم در سنین و طبقات مختلف، تأکید میشود که حتماً به توصیههای آیت الله شهید مطهری، در کتاب حماسهی حسینی توجه خاص گردد.
خودنمایی و زورآزمایی :
همان گونه که در مبحث آداب عزاداری گذشت، عزادار واقعی امام حسین(ع) با روحیهی اخلاص و بدور از ریا و خودنمایی در مجالس عزا شرکت مینماید. لذا هر گونه عملکرد منافی این واقعیت، در زمرهی خودنمایی بوده که نمونهی بارز آن، زورآزمایی اشخاص در حمل علمهای سنگین و طویل است، بطوری که شناخت هر هیأت با بزرگی علم آن مرسوم شده است. از این رو با توجه به هدف نهضت عاشورا که احیای دین رسول خدا (ص) است، حضور در این مجالس نیز، احیای این فرهنگ است و نه چیز دیگر.
صدمهزدن بر بدن :
با گذری کوتاه دو آیهی قرآن کریم بقره/۱۹۵، نساء / ۲۹ ، ضرر به نفس حرام قطعی است. لذا گاهی اوقات مشاهده میشود که بعضی از عزاداران امام حسین(ع) خصوصاً در ایام تاسوعا و عاشورا، با استفاده از آلاتی چون قمه، جراحات شدیدی بر بدن خود وارد میآورند که از چند دیدگاه در حوزهی آسیبشناسی مطرح است. اول این که: این عمل در زمرهی آسیب رساندن به بدن است و حکم حرمت را دارد. و دوم این که: طبق فتاوای بعضی از علمای دین ، این عمل نهی شده است . و سوم این که: انجام چنین اموری دستاویزی را به دست دشمنان اسلام که مترصد فرصت جهت بیارزش جلوه دادن مراسم عزاداریهای مسلمانان، خصوصاً شیعیان هستند میدهد. و در پایان این که، با توجه به کدام حدیث مستند و تقریر ائمهی معصومین، آنان خواستار برپایی چنین عزاداری هستند. لذا چه زیبا جلوه میکند، عزاداری که در آن انسان با حفظ حرمت خود به مذهب تشیع ارج و منزلت ویژهای میبخشد.
اختلاط زن و مرد :
از عمده آفات اجتماعی عصر حاضر، که شیوع جهانی دارد، اختلاط زن و مرد و نبود حریم معین و مشخص است. این اختلاط در جوامع غیرمسلمان، از حوزهی بحث ما خارج است ولی در جامعهی اسلامی و علیالخصوص شیعیان، این امر از اهمیت بسزایی برخوردار است و زن و مرد شیعه، با رعایت حریمی که اسلام برای او معین نموده است، به انجام فعالیتهای اجتماعی و … اقدام مینماید. از اینرو اگر هرگونه اختلاطی در اقامه عزاداریهای امام حسین(ع) صورت پذیرد، این همان نقطهی آغازین عناد با فرهنگ حسینی است .
در پایان لازم به ذکر است که آسیبهای وارد در این حوزه به موارد ذکر شده منتهی نمی شود .بلکه آسیبهایی چون، غلو در عزاداری بطوری که مصائب غیرواقعی را واقعی جلوه دادن، استفاده از افراد ناآگاه به مسائل دینی در اقامه عزاداریها و امور مشابه آن نیز، در این حوزه جای تأمل دارد.
نتیجه گیری
عـاشـورا یـک حـرکـت قـرآنـى (انـقـلابى) است ، حرکتى که فرزند متّقى و رشید و آگاه پـیـامبر(ص )، در راه زنده کردن قرآن و فعّال ساختن ارزش هاى فراموش شده اسلام آن را پدید آورد. ایـن حرکت نخست با درخواست فراوان و اصرارآمیز جمع بسیارى از مسلمانان آگاه و متعهّد و مـبـارزان بـا سـابـقـه آغـاز گـشـت . و پـس از حوادثى که پیش آمد، و بعد از تذکّرهاى بسیار و سـخـنـرانى هاى فراوان در جهت بیدار کردن سپاه اموى کوفه و شام و نپذیرفتن آنان سخن حق و عـدل را، کـار بـه درگـیـرى و جـنـگ کـشـیـد. و در ایـن هـنـگـام امـام حـسـیـن (ع) و یـاران او، بـا کـمـال شـهـامـت و آزادگـى ، اسـتـقـامـت و فـداکـارى ، در دفـاعـى مـقـدّس از مـرزهـاى دیـن توحید و عدل ، با ایمانى ژرف و حماسه آفرینىهایى شگرف ، به آستان شهادت سر نهادند، و در راه بقاى دین خدا جان دادند، و تجلّى آیین محمّدى را جاودان ساختند.
آنـچـه کـه امـروز بـراى جـامـعـه اسـلامـى مـا روشن است , این است که امام حـسـیـن(ع) رهـبر بزرگ نهضت عاشورا براى حرکت مقدس خویش هم تعیین هـدف فـرمـوده و هـم اهـداف مـقدس نهضت را اعلام فرموده اند: احیاى سنت رسول (ص)، طلب اصلاح، امر به معروف و نهى از منکر و… ایـن اجـزاء قـسـمـتهاى مختلف یک پیکره را تشکیل مى دهند که همان «عمل صالح سیاسى» است که به قصد انجام تکلیف الهى صورت پذیرفته است . اصـولا اعـتـقـاد به هدفدار بودن و برنامه دار بودن قیام عاشورا براى ما شیعیان یـک اعـتـقاد کلامى است، زیرا نمى توان از امام معصوم (ع) – العیاذ باللّه – انتظار صدور عمل لغو داشت . و حضرت امام خمینى (ره) در موارد متعددى در بیاناتشان پیرامون سیدالشهدا(ع) مى فرمایند: «…او مى دانست که چه مى کند و کجا مى رود و هدفش چیست …». و حتی میتوان گفت که تـاکـیـد رهـبر کبیر انقلاب اسلامى بر هدفدار بودن نهضت عاشورا و قرار دادن این اصل به عنوان یک پیش فرض اساسى مى تواند به دلایل متعددی داشته باشد از آن جمله:
۱ – کـج فـهـمـی هـا و بعضا غرض ورزى برخى مستشرقین که نهضت عاشورا را یک حرکت کور نظامى در چارچوب رقابتهاى قومى عرب ارزیابى نموده اند، یا آن را یـک تـراژدى دانـسـتـهانـد کـه حـاصـل ماجراجویى آن هم برپایه وعده هاى حساب نشده کوفیان بود. بـدیـهـى اسـت بـا تـوجـه بـه ترجمه و انعکاس وسیع آثار مستشرقین غربى در جامعه اسلامى، این دیدگاه مکانیکى در تحلیل نهضت عاشورا چقدر مى توانست در انحراف افکار مسلمین خصوصا طبقه تحصیلکرده و روشنفکر مؤثر واقع شود و اهداف ظریف و بلندمدت این قیام مقدس را از منظر ملتها دور نگه دارد.
۲ – وجـود نـوعى طفرهروى و باطنىگرى و پنهان کارى نسبت به بیان اهداف اصـلـى قـیـام عـاشـورا در درون جامعه اسلامى تا قبل از اوجگیرى نهضت امام خمینى (ره ).«اصولا حرکت امام حسین (ع) براى محور اندیشه ارجاء بود».
۳ – بـرخـورد صـرفا عاطفى با قضیه عاشورا و عدم تبیین کامل و صحیح مبانى عقلى و دینى این قیام .
۴ – بـهـره گـیـرى امـام خـمینى (ره) از مفاهیم عاشورایى به عنوان «مفاهیم واسـط» جهت تبیین مبانى انقلاب اسلامى . تبیین اهداف اساسى نهضت عاشورا ریسمانى بود که مجموعه این مفاهیم دینى و انقلابى را به هم متصل مى نمود. در زمـیـنـه اهداف امام حسین (ع) از قیام و نهضت مقدس عاشورا سخن بسیار گفته شده و مناقشاتى نیز در سالهاى اخیر حول این مساله به وقوع پیوسته است . در بـیـانات امام راحل (ره) نیز مواردى وجود دارد که چنانچه با دقت نظر با آنها بـرخـورد نـشـود, ممکن است در اولین برخورد تناقض ظاهرى در لابه لاى این بـیـانـات بـه ذهن متبادر شود. براى مثال , در مواردى حضرت امام (ره) تصریح دارند که امام مى خواسته است حکومت اسلامى تشکیل دهد (۱۸) و در موارد دیـگـرى تـصـریـح مـى فـرمایند که امام به اینکه موفق به عزل یزید از سلطنت نـمـى شـونـد اطـمـیـنـان داشته اند. (۱۹) حتى ایشان در یکجا مى فرمایند: «سـیـدالشهدا براى اسلام خودش را به کشتن داد.» (20) عدم تلاش ایشان بـراى رفـع تـعـارض , گـویاى این است که از دیدگاه ایشان تعارضى در حوزه اهداف قیام احساس نمىشده است . بـه نـظـر نـگـارنده فهم اهداف قیام عاشورا جز از طریق تعیین «سلسله مراتب اهـداف » مـیـسـر نـیـست و ترسیم یک «شبکه اهداف» براى قیام مى تواند به بسیارى از مناقشات در این زمینه پایان دهد. این شبکه اهداف را به صورت زیر مى توان ترسیم نمود:
الف – هدف کوتاه مدت و فورى : نهى از منکر و انجام تکلیف شرعى در این زمینه
ب – هدف میان مدت : برچیدن بساط ظلم بنى امیه و رسوا کردن آنان .
ج – هدف درازمدت : تاسیس حکومت اسلامى در آینده .
د – هدف غایى : حفظ اسلام و اقامه نهایى حق و عدل .
بدین گونه عاشورا یک نشان بزرگ افتخار است که تاریخ آن را به سینه اسلام آویخته است ، و یک مشعل جاوید هدایت است که تاریخ آن را بر سر راه فرزندان اسلام قرار داده است . و این فـرزنـدان اسـلامـند در همه سرزمین هاى اسلامى و در همه زمان ها، که باید آن را زنده بدارند و مـراسـم عـاشـورا را ـ بـا یـاد کـرد هـمـاره اهداف والاى آن ـ برگزار کنند. و از مکتب انسان ساز و مجاهدپرور عاشورا پیوسته بهره مند گردد.
حـسین (ع ) فرزند پیغمبر اسلام است ، با آن همه احادیث و سخنان که شیعه و سنّى درباره او از پـیامبر اکرم (ص) نقل کرده اند. بنابراین ، چگونه مسلمانان جهان حاضرند از یاد شهادت نور چشم پیامبر خود، که در راه حفظ دین و پایدارى آیین آنان شهید گشته است ، و خود و خاندان خود را آنـگـونـه فـداى دیـن کـرده اسـت ، غـفـلت کنند، چگونه ؟… و چگونه غیرت و شرف و شهامت و انـسـانـیـّت و اسـلامـیـّت آنـان اجازه مى دهد که از کنار این حادثه بزرگ به سادگى بگذرند، چـگـونـه ؟… و چـگونه ارادت و محبّتشان به پیامبر خدا، محمّد مصطفى (ص)، مىگذارد که این خون مقدّس را فراموش کنند، چگونه ؟…
پینوشتها:
۱- پژوهشی در اساطیر ایران ،ص۱۵-۲۵
۲- از اسطوره تا تاریخ، صص۲۵-۳۰
۳- از اسطوره تا تاریخ، صص۵۰-۵۷
۴- اعراف/۱۵۷
۵- یس/۱۹
۶- انسان و سرنوشت
۷- مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی، ص۷۰
۸- تاریخ جنگ پلوپونزی، ص۱۳۲
۹- تاریخ جنگ پلوپونزی، ص۱۴۱
۱۰- هود/۱۱۶-۱۱۷
۱۱- پانزده گفتار
۱۲- انسان و سرنوشت
۱۳- درسی که حسین به انسانها آموخت، صص۱۰۳-۱۱۵
۱۴- حماسه حسینی، جلد ۲
۱۵- حماسه حسینی، جلد ۳
۱۶- حدیث پیمانه، ص۷۳-۷۸
۱۷- نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر
۱۸- صحیفه نور،جلد۱ ،ص۱۷۴
۱۹- صحیفه نور،جلد۳،ص۱۸۳
۲۰- صحیفه نور،جلد۸،ص۴۸
منابع و مآخذ
– بهار، مرداد.(۱۳۸۶). پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، آگاه
– بهار، مرداد.(۱۳۸۷). از اسطوره تا تاریخ، تهران، چشمه
– پارسانیا، حمید.(۱۳۷۷). حدیث پیمانه، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی
– توکودی، دس(توسیدیدس).(۱۳۷۷). تاریخ جنگ پلوپونزی، ترجمه محمدحسن لطفی، تهران، خوارزمی
– خمینی(ره)، روح الله.(۱۳۷۰)، صحیفه نور،جلد۱، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی
– خمینی(ره)، روح الله.(۱۳۷۰)، صحیفه نور،جلد۳، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی
– خمینی(ره)، روح الله.(۱۳۷۰)، صحیفه نور،جلد۸، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی
– خمینی(ره)، روح الله.(۱۳۷۰)، صحیفه نور،جلد۹، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی
– مطهری، مرتضی.(۱۳۶۳). حماسه حسینی، جلد ۳، تهران، صدرا
– مطهری، مرتضی.(۱۳۸۷). حماسه حسینی، جلد ۲، تهران، صدرا
– مطهری، مرتضی.(۱۳۸۷). حماسه حسینی، جلد ۱، تهران، صدرا
– مطهری، مرتضی.(۱۳۸۲). انسان و سرنوشت، تهران، صدرا
– مطهری، مرتضی.(۱۳۸۰). پانزده گفتار، تهران، صدرا
– مطهری، مرتضی.(۱۳۶۳). نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، تهران، صدرا
– مطهری، مرتضی.(۱۳۸۳). فلسفه تاریخ، تهران، صدرا
– نجفی،موسی.(۱۳۸۴). تاریخ تحولات سیاسی ایران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
– نجفی،موسی.(۱۳۸۶). مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر
– هاشمینژاد، عبدالکریم.(۱۳۸۶). درسی که حسین به انسانها آموخت،نشر شاهد
قداست و جایگاه رفیع آن نهضت میکاهد و نسل جوان جامعه، بجای اندیشیدن به عمق فاجعه و عادت به تعمقگرایی، به ظواهر مینگرد و از اندیشیدن باز میماند.